دودآهنگلغتنامه دهخدادودآهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنج . (ناظم الاطباء) (از برهان ). فکژ. دودکش . داخنه . دوددان . همان دودآهنج است به هر دو معنی آن . (یادداشت مؤلف ). به معنی دودکش است چه یک معنی آهنگ کشیدن است و آن سوراخی است که در حمام ها و مطبخها و بخاریها گذارند تا دود بیرون رود. (آنندرا
دودآهنگفرهنگ فارسی عمید۱. دودکش؛ تنوره: ◻︎ حجرهای با چهار دودآهنگبر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴: ۷۳۵).۲. تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ.
ذوعدوانلغتنامه دهخداذوعدوان . [ ع َ دَ] (ع ص مرکب ) ذئب ذوعدوان ؛ گرگ که بر مردم دود و حمله آرد. و در مثل است : السلطان ذوعدوان و ذوبدوان .
دودهنجلغتنامه دهخدادودهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودهنگ . دودآهنج . دودآهنگ . (از ناظم الاطباء) (از برهان ). همان دودآهنگ است . (آنندراج ). رجوع به دودآهنج و دودآهنگ در همه ٔ معانی شود.
دودآهنجلغتنامه دهخدادودآهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنگ . (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). دوددان . رجوع به دودآهنگ شود.