دورافتادهلغتنامه دهخدادورافتاده . [ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دورمانده از کسی یا جایی : غریب ؛ دورافتاده از مسکن . (دهار).- دورافتاده از وطن ؛ جلای وطن کرده . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از کسی است که حقیقت را خوب نمی تواند درک کند.
دورافتادهفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه یا آنچه در محل دور قرار گرفته.۲. ویژگی زمین یا خانهای که از آبادی و از مردم دور باشد.
دورافتادهoutlier 2واژههای مصوب فرهنگستانمشاهدهای که تفاوت بسیار زیادی با سایر مشاهدات مجموعۀ دادهها داشته باشد