دوراوفتادهلغتنامه دهخدادوراوفتاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دورافتاده .جدامانده . جداافتاده . (یادداشت مؤلف ) : گفتم ای دوراوفتاده از حبیب همچو بیماری که دور است از طبیب . مولوی .رجوع به دور افتادن شود