دورهلغتنامه دهخدادوره . [ دُ رِ ] (اِخ ) گوستاو. رسام و حکاک فرانسوی (1832 - 1883 م .) استاد بزرگ حکاکی روی چوب . (فرهنگ فارسی معین ).
دورهلغتنامه دهخدادوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مرتبان کوچک . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). مرتبان کوچک که در میان آن شهد و معجون نگاهدارند. (غیاث ) (آنندراج ).
دورهفرهنگ فارسی عمید۱. گردش؛ گردش گرد چیزی؛ یکدور گردیدن؛ یکبار گردیدن.۲. (اسم) عهد و زمان.۳. (موسیقی) [قدیمی] اُکتاو؛ گام.
دورهلغتنامه دهخدادوره . [ دَ / دُو رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پیرامون . پیرامن . گرد. گرداگرد. دور. حول . (یادداشت مؤلف ). || دایره . (ناظم الاطباء) (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). دور. گردش دایره وار امری یا چیزی .- <span class
کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
نوشابۀ لبنیdairy beverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که عمدتاً از شیر و فراوردههای آن تهیه میشود
دورهونلغتنامه دهخدادورهون . [ دُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. در 39 هزارگزی شمال خاور لردگان متصل به راه عمومی لردگان به پل کوه . دارای 378 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات است . (از فرهنگ جغر
دوره 2period 3واژههای مصوب فرهنگستان[باستانشناسی] هر بازۀ زمانی بر پایۀ مدارک باستانشناختی که محدودۀ زمانی و مکانی آن دقیقاً مشخص باشد [زمینشناسی، ژئوفیزیک] واحد زمان زمینشناختی که کوچکتر از دوران و بزرگتر از دور است
دوره 3rotation 2, tree-age rotationواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ زمانی میان زادآوری تا رسیدن درختان به دار قابلبرداشت
دورهونلغتنامه دهخدادورهون . [ دُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. در 39 هزارگزی شمال خاور لردگان متصل به راه عمومی لردگان به پل کوه . دارای 378 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات است . (از فرهنگ جغر
دوره میشاخورلغتنامه دهخدادوره میشاخور. [ دُ رَه ْ خ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره ٔ بخش چگنی شهرستان خرم آباد. در 6 هزارگزی شمال سراب دوره و 5 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد به کوهدشت . با 360</span
دوره کردنلغتنامه دهخدادوره کردن . [ دَ / دُو رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احاطه کردن . محیط شدن . اطراف چیزی یا کسی یا جایی گرد آمدن . (یادداشت مؤلف ). - دوره دوختن به ؛ دوختن چیزی بر درزهای جامه یا پا
دوره فروشلغتنامه دهخدادوره فروش . [ دَ / دُو رَ / رِ ف ُ ] (نف مرکب ) دوره گرد. طواف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوره گرد شود.
دوره گردلغتنامه دهخدادوره گرد. [ دَ / دُو رَ / رِ گ َ ] (نف مرکب ) سیار. متحرک . (یادداشت مؤلف ). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره . || (اصطلاح عامیانه ) طواف . دستفروش . (یادداشت مؤلف ). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابا
ریقان دورهلغتنامه دهخداریقان دوره . [ دُ رَه ْ ] (اِخ ) دهی از بخش چگنی شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ دوره و محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و لبنیات و صنایع دستی زنان سیاه چادر و جل بافی است . راه آن ماشین رو و ساکنان آن از طایفه ٔ بهرامی و چ
سراب دورهلغتنامه دهخداسراب دوره . [ س َ دُ رَه ْ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان از بخش چگنی شهرستان خرم آباد. راه اتومبیل رو خرم آباد بکوهدشت از وسط این آبادی عبور می نماید. آب آنجا از سراب دوره تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، حبوب ، لبنیات . هوای آنجا معتدل و دارای 300</
سراب دورهلغتنامه دهخداسراب دوره . [ س َ دُ رَه ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش چگنی شهرستان خرم آباد. این دهستان در قسمت مرکزی بخش واقع شده است و محدود است از شمال به سفیدکوه ، از جنوب برودخانه ٔ خرم آباد، از خاوربه دهستان ناوه کش ، از باختر بدهستان سماق . موقعیت طبیعی تپه ماهور، کوهستانی . هوای
گندورهلغتنامه دهخداگندوره . [ گ َ رَ / رِ ] (اِ) کندوره . گندور. گندوری . گندوله . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
کندورهلغتنامه دهخداکندوره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) سفره ٔ چرمین . (برهان ) سفره باشد. (صحاح الفرس ). سفره ای بزرگ که آن را دستار خوان می گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). دستار خوان . سفره . کندوری .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پیش انداز و آن پارچه ای باشد که در