وادوسانیدنلغتنامه دهخداوادوسانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) چسبانیدن . دوسانیدن . الزاق . (زوزنی ). الصاق . متصل کردن دو چیز به یکدیگر: الملاحمة؛ چیزی به چیزی وادوسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به دوسانیدن و دوسیدن شود.
بردوسانیدنلغتنامه دهخدابردوسانیدن . [ ب َ دَ / دُو دَ ] (مص مرکب ) رجوع به دوسانیدن شود. (یادداشت مؤلف ).
دوسندگیلغتنامه دهخدادوسندگی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص ) چفسندگی . چسفندگی . لزجت .(یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسانیدن و دوسیدن شود.
چفسانیدنلغتنامه دهخداچفسانیدن . [ چ َ دَ] (مص ) چسبانیدن . دوسانیدن . الصاق . لَت ّ. مُُطابَقَه . (منتهی الارب ). و رجوع به چفساندن و چفسیدن شود.