دوسرهلغتنامه دهخدادوسره . [ دُ س َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) صاحب دورأس . دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره . (یادداشت مؤلف ). || دوجانبه . دوطرفه . دوسویه . از این سوی و آن سوی . || ذهاب و ایاب
دوسرهفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه دو سر داشته باشد.۲. (قید) [مجاز] از دو طرف یا از دو جانب.۳. [مجاز] برای دو مسیر رفتن و برگشتن: بلیت دوسرۀ هواپیما.
دوسرةلغتنامه دهخدادوسرة. [ دَس َ رَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ بزرگ هیکل و تیزرفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اشتر بزرگ و سخت . (مهذب الاسماء). || هر چیز خاییدنی . (ناظم الاطباء). || بن هردوزنخ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ذوسرحلغتنامه دهخداذوسرح . [ س َ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: پادشاهی هدادبن شراحیل هفتاد و پنجسال بود و اندر تاریخ جریر الطبری لقب او را ذوسرح گوید و او را وزیری بود نام او رام رایش و چون الفید بمرد هداد از راه عراق بجانب یمن بازگشت و هیچ جای نرفت بیرون از حدّ خویش . و در کتاب معا
بلیت دوسرهround trip ticket, return ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که برای رفتوبرگشت در مسیری یکجا خریداری شود
بلیت دوسرهround trip ticket, return ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که برای رفتوبرگشت در مسیری یکجا خریداری شود
بلیت دوسرهround trip ticket, return ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که برای رفتوبرگشت در مسیری یکجا خریداری شود