لغتنامه دهخدا
درویشی . [دَرْ ] (حامص ) درویش بودن . صفت درویش . فقر. فاقه . حاجت . بی چیزی . فیلوزوفی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناداشت . نیاز. دست تنگی . مفلسی و تنگدستی . (ناظم الاطباء). ابوالحرمان . ابومتربة. (یادداشت مرحوم دهخدا). افتقار. املاق . (منتهی الارب ). بؤس . (ملخص اللغات حسن خ