فرهنگ فارسی عمید
۱. چرخ چاه؛ چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه میکشند: ◻︎ به چرخ اندر آیند دولابوار / چو دولاب بر خود بگریند زار (سعدی۱: ۱۱۲)، ◻︎ چو شوریدگان میپرستی کنند / بر آواز دولاب مستی کنند (سعدی۱: ۱۱۲).۲. گنجه و اشکاف کوچک دردار که توی دیوار درست میکنند؛ دولابه.۳. [قدیمی، مجاز] آسما