عملگر دلdel operatorواژههای مصوب فرهنگستانقاعدهای که به تابع f از سه متغیر و x و y و z تابعی بُرداریمقدار منسوب میکند که مؤلفههای آن در جهتهای x و y و z مشتقات جزئی متناظر f هستند متـ . نابلا nabla
خط اختصاصیdedicated access line, DAL, dedicated line, DLواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط ارتباطی که بهطور اختصاصی میان مشترک و شبکۀ مخابراتی برای مبادلۀ انواع داده به کار میرود
جلای ماتdull lusterواژههای مصوب فرهنگستانجلای سطح کانی یا سنگ هنگامی که نور را به جای بازتاباندن بپاشاند
دل ودل کردنلغتنامه دهخدادل ودل کردن . [ دِ ل ُ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دل دل کردن . رجوع به دل دل کردن در ردیف خود شود.