دیلماجلغتنامه دهخدادیلماج . (ترکی ، ص ، اِ) ترجمان . مترجم . سخن گزار. تیلماجی . (یادداشت مؤلف ). کسی که از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند. ظاهراً ترکی است و اصل آن «دیلیم آج » بمعنی «زبانم را بازکن » بوده است . و رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت بمعنی ترجمان مترجم بکار رفته است . (فرهنگ عامیان
دلمزلغتنامه دهخدادلمز. [ دُ ل َ م ِ ] (ع ص ) مرد توانای دوربین . (منتهی الارب ). شخص قوی و رسا در کارها. (از اقرب الموارد). || تابان بدن . (منتهی الارب ). مرد براق . (از اقرب الموارد). || غلیظ و درشت . (از اقرب الموارد). || به معنی دُلامز است . (از ذیل اقرب الموارد) (از تاج ). رجوع به دلامز ش