دیواسپستلغتنامه دهخدادیواسپست . [ وْ اِ پ ِ ] (اِ مرکب ) (از: دیو + اسپست ) یونجه خودرو. یونجه وحشی . دیوآسپست . رجوع به اسپست شود.
فلنفیسلغتنامه دهخدافلنفیس . [ ] (معرب ، اِ) حندقوقی است که به فارسی دیواسپست نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
فلنیفسلغتنامه دهخدافلنیفس . [ ] (معرب ، اِ) حندقوقی است که به فارسی دیواسپست نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلنفیس شود.
دیوسپستلغتنامه دهخدادیوسپست . [ وْ س ِ پ ِ / س ْ پ ِ ] (اِ مرکب ) درق . حندقوق : الاذراق ، بادیوسپست شدن زمین . رجوع به اسپست و دیواسپست شود.
ذرقلغتنامه دهخداذرق . [ ذُ رَ ] (ع اِ) حندقوقا. حندقوقی . حباقی . سپست دشتی . آسپست دشتی . حندقوق . حندقوقی بری . حندقوقای بستانی (؟) دیوسپست . دیوآسپست . عرقضان . عرقصا. عرقصان . عریقصاء. عریقصان . عریقصانة و در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان آمده است : ذُرَق ، ابوحنیفه گوید، نباتی است که به هیئت