دیوکردارلغتنامه دهخدادیوکردار. [ وْ ک ِ ] (ص مرکب ) بدکردار و بدفعل و بدخو. (آنندراج ). آنکه کرداری چون دیو دارد ناپسند و مذموم .
دیوسالارلغتنامه دهخدادیوسالار. [ وْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سالار دیوان . رئیس دیوان . || رئیس بزرگ . سالار عظیم . || بدکردار و دیوکردار. (ناظم الاطباء).