دیویسنالغتنامه دهخدادیویسنا. [ وَ ی َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در آیین زردشتی پرستنده ٔ دیوها. پروردگار باطل یا پیرو دین باطل . مقابل مزدیسنا. گویند مقصود از دین باطل دین غیر ایرانی است . در اوستا غالباً دیویسنا برای تورانیان آمده است و در بسیاری موارد با دروغ پرستنده یکجا استعمال شده است . (دائرة
دوشنویdiplacusis, aracusis duplicate, double hearingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پراشنوی که در آن یک صدا بهصورت دو صدا شنیده میشود
دوسگنیلغتنامه دهخدادوسگنی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوسگن . دوسگینی . لزوجت . چسبندگی . دوسندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسگن شود.
دوشنیلغتنامه دهخدادوشنی . [ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) گاومیش و گاو و گوسفند شیرده . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). || کسی که به ریشخند و تدریج هر چه دارد از او بگیرند. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوشیدنی شود.
دیویسنانلغتنامه دهخدادیویسنان . [ وَ ی َ ](اِ مرکب ) پرستندگان دیو. مقابل مزدیسنان ، عابدین اورمزد. پیروان آئین های باطل . رجوع به دیویسنا شود.
اشته ائورونتلغتنامه دهخدااشته ائورونت . [ اَ ت َ اَ ئورْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از افراد قبیله ٔ خیون که پیرو دیویسنا بودند و در اوستا نام او آمده است .(از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 345).
گبرگویش گنابادی گبر در گویش گنابادی به معنای انسان تنومند و قوی هیکل گفته میشود.گبر به زرتشتیان قدیم که پس از حمله اعراب مسلمان نشدند به طئنه اطلاق میگردید.حال آنکه گبر ها با زرتشتیان فرق داشته اند و زرتشتیان مردگانشان را خاک نمیکردند بلکه جسد آنها را در کوهستان و بیابانها رها میکردند تا خوراک حیوانات وحشی شوند و م
مزدیسنالغتنامه دهخدامزدیسنا. [ م َ دَ ی َ ] (اِخ ) (مرکب از «مزده »، به معنی دانا و در عرف آئین زرتشتی به خدای یگانه اطلاق میگردد + «یسنا» به معنی ستایش ) کلمه ای است اوستائی ، همان زبانی که بخشی از کتاب دینی اوستا بدان بر زبان زرتشت جاری شده است . دین آورده ٔ زرتشت . آئین زرتشت . آئین زرتشتی .
کیلغتنامه دهخداکی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد...(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 516). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد.
دیویسنانلغتنامه دهخدادیویسنان . [ وَ ی َ ](اِ مرکب ) پرستندگان دیو. مقابل مزدیسنان ، عابدین اورمزد. پیروان آئین های باطل . رجوع به دیویسنا شود.