ذاقهلغتنامه دهخداذاقه . (اِخ ) در مراصدالاطلاع چ طهران آمده است : موضع فی الشعر. لکن ظاهراً غلط از کاتب است و اصل آن همچنانکه در معجم البلدان مضبوط است ذاقنه است .
ذواقنلغتنامه دهخداذواقن . [ ذَ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ ذاقِنة. چیزها که زیر زنخ است یا سرهای حلقوم یا تندیهای حلقوم یا چنبر گردن یا فرود شکم متصل به ناف یا چاههای سینه .
ذاقنةلغتنامه دهخداذاقنة. [ ق ِ ن َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از ذقن . || (اِ) آنچه زیر زنخ است یا سر حلقوم یا تندی حلقوم یا چنبر گردن یا فرود شکم متصل ناف . یا چاه سینه یا بالای شکم . ج ، ذواقِن .