درآیرلغتنامه دهخدادرآیر. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود، میان کومه دره و رودخانه ٔ سیروان ،در 154هزارمتری کرمانشاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
درارلغتنامه دهخدادرار. [ دُرْ را ] (ع ص ) درر. ج ِ دار: نوق درار؛ ناقه های بسیارشیر. (منتهی الارب ).
ذرارودلغتنامه دهخداذرارود. [ ذَ ] (اِخ ) محلی است و نام رودی به مراغه رجوع به حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 371 دوازده سطر به آخر مانده شود.
ذراریلغتنامه دهخداذراری . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذُریّة. فرزندان . فرزندان جن و انس . || زنان : قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان ... بدست اهل اسلام افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 394). قرب صد هزار برده از اطفال و ذراری و جواری
مذارتلغتنامه دهخدامذارت . [ م ُ ذارْ رَ ] (ع مص ) مذارة. ذرار. بدخو شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مذارة شود.
ذرارودلغتنامه دهخداذرارود. [ ذَ ] (اِخ ) محلی است و نام رودی به مراغه رجوع به حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 371 دوازده سطر به آخر مانده شود.
ذراریلغتنامه دهخداذراری . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذُریّة. فرزندان . فرزندان جن و انس . || زنان : قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان ... بدست اهل اسلام افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 394). قرب صد هزار برده از اطفال و ذراری و جواری