ذرةلغتنامه دهخداذرة. [ ] (اِخ ) میرزا عبداﷲبن ملامحمدباقر. از فقها و شعرای متأخر ایران است وی به اصفهان اقامت داشت هنگام محاصره آن شهر بقصبه ٔ خرم آباد هجرت و بدانجا توطن گزید و در 1137 هم بدانجا وفات کرد. او راست :آرایشی به هر خس و خار از بهار ماند
ذرةلغتنامه دهخداذرة. [ ] (اِخ ) نام صحابیه ای است و محمدبن المنکدر و زیدبن اسلم از او حدیثی روایت کرده اند.
ذرةلغتنامه دهخداذرة. [ ] (اِخ ) نبیره ٔ صدرالعلماء او جوانی بیست و سه ساله بودآنگاه که با دوست خود حسابی روزنامه ٔ فکاهی در طهران منتشر میکرد بنام ... (؟) و اشعار فکاهی او در این روزنامه نهایت دلنشین بود. در اول انقلاب بالشویزم به سائقه عشق آزادی بشر با همکار خود حسابی با هفت قران پول سیاه ب
کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
نوشابۀ لبنیdairy beverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که عمدتاً از شیر و فراوردههای آن تهیه میشود
ذرة اَبَرتقارنیsupersymmetric particleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از ذرههایی که در نظریة اَبَرتقارن ذرات بنیادی ظاهر میشود
ذرة دیراکDirac particleواژههای مصوب فرهنگستانهر ذره با اسپین ۱/۲ که رفتارش با معادلة دیراک قابل توصیف باشد
ذرة شتابدارaccelerated particleواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که بُردار سرعت آن در طول زمان پیوسته تغییر میکند
ذرة آلفای تأخیریdelayed alpha particleواژههای مصوب فرهنگستانذرة آلفایی که یک هستة برانگیخته مدتزمانی طولانی پس از بتازایی از خود گسیل میکند
ذرة اَبَرتقارنیsupersymmetric particleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از ذرههایی که در نظریة اَبَرتقارن ذرات بنیادی ظاهر میشود
ذرة پسزنی کامپتونCompton recoil particleواژههای مصوب فرهنگستانذرة جرمداری که در برخورد با فوتون در فرایند پراکندگی کامپتون بخشی از انرژی جنبشی را با خود به همراه دارد
خذرةلغتنامه دهخداخذرة. [ خ ُ رَ ] (ع اِ) چرمی مدور که کودکان ریسمان در آن کرده در کشاکش آرند تا از آن صدابرآید و بفارسی بادفره گویند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 390).
جیذرةلغتنامه دهخداجیذرة. [ ج َ ذَ رَ ] (ع اِ) ماهیی است کلان سیاه رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد).
شذرةلغتنامه دهخداشذرة. [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن شذره . محدث است . (منتهی الارب ). || ابوشذره ٔ زبرقان صحابی است و نامش حصین بن بدر است . (از منتهی الارب ). || شذرةالکبیر؛ نام سلسله ای از راویان است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص <span class="hl" dir="lt
شذرةلغتنامه دهخداشذرة.[ ش َ رَ ] (ع اِ) یک پاره ٔ زر و آن اخص از شذر است .(منتهی الارب ). یکی شذر. ج ، شذرات ، شذور. (از اقرب الموارد). قطعه ٔ ذهب است . پاره ای از زر. (یادداشت مؤلف ). || مروارید ریزه . (یادداشت مؤلف ).