ذعاعةلغتنامه دهخداذعاعة. [ ذَ ع َ ] (ع اِ) خرمابن بلایة و ردی ّ. || مسافت از خرمابنی تا خرمابنی در رَسته ٔ خرمابنان . ج ، ذَعاع . || یک گروه . یکی فرقة.
دعاعةلغتنامه دهخدادعاعة. [ دُ ع َ ] (ع اِ) واحد دعاع . یکی از دعاع . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دُعاع شود.
دحوةلغتنامه دهخدادحوة. [ دَ وَ ](اِخ ) نام پسر معاویةبن بکربن هوازن است . (منتهی الارب ). نام پسر دیگر او دحیة است . رجوع به دحیة شود.
دعاعلغتنامه دهخدادعاع . [ دَ ] (ع اِ) عیال ریزه ٔ مرد. (منتهی الارب ). عیال مرد که خرد و صغیر باشند. (از اقرب الموارد).
دعاعلغتنامه دهخدادعاع . [ دَع ْعا ] (ع ص ) گرد آورنده دُعاع را، که دانه ای است . (منتهی الارب ). آنکه «دعاع » و «قث » را جمع می کند تا آنرا بخورد. (از اقرب الموارد). و رجوع به دُعاع شود.
ذعاعلغتنامه دهخداذعاع . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذعاعة. گروه ها. فرقه ها. || خرمابنان بلایه و ردی ّ. || فاصله های میان خرمابنان . مسافت بین خرمابنی با دیگری در رَسته .