ذلتلغتنامه دهخداذلت . [ ذِل ْ ل َ ] (ع مص ) ذُل ّ. ذُلالَة. مذلت . ذَلالَت . خوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). موهون گردیدن . خواری . (نطنزی ). هوان . حقارت . مهانت . زبونی . مقابل ، عزّت . ارج ، ارجمندی : تعزّ من تشاء و تذل ّ من تشاء. (قرآن 26/2).
کلید حذفdelete key, deleteواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که برای حذف نویسهها از صفحۀ نمایش به کار میرود متـ . حذف 1
دلثلغتنامه دهخدادلث . [ دُ / دُ ل ُ ] (ع اِ ) ج ِ دِلاث . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دلاث شود.
دلیثلغتنامه دهخدادلیث . [ دَ ] (ع مص ) نزدیک بهم نهادن گام خودرا در رفتار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مذلتلغتنامه دهخدامذلت . [ م َ ذَل ْ ل َ ] (از ع اِمص ) ذل . ذلالت . ذلة. خوار شدن . (غیاث اللغات ). مذلة. رجوع به مذلة شود. || (اِمص ) خواری . ذلت . ذل . هوان . مقابل عزت : هر کس که می نخواهد او را به تخت ملک بادا به زیر خاک مذلت تنش نهان . <p class="author
مذلتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پستی، حقارت، خواری، ذل، ذلت، زبونی، سرافکندگی ۲. خوارشدن، ذلیل شدن، به پستیگراییدن، زبون شدن