ذلقةلغتنامه دهخداذلقة. [ ذَ ق َ / ذَ ل َ ق َ ] (ع اِ) ذلقت . تیزی هرچیزی . ذلق . || سر زبان . (مهذب الاسماء).
ذلیقةلغتنامه دهخداذلیقة. [ ذَ ق َ ] (ع ص ) تأنیث ذلیق . امراءةٌ ذلیقه ؛ زنی زبان آور. زنی تیززبان . ذَلِقَة.
حروف ذلقیهلغتنامه دهخداحروف ذلقیه . [ ح ُ ف ِ ذَ ل َ قی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سه حرف ر. ل . ن از 28 حرف الفباء بدین نام خوانده شده است . رجوع به حروف حلقی شود. || این سه حرف به اضافه ٔ سه حرف شفوی م . ب . ف ، را نیز ح
دلاکیلغتنامه دهخدادلاکی . [ دَل ْ لا ] (حامص )عمل دلاک . شغل دلاک . رجوع به دلاک شود. || شغل سرتراش . عمل سلمانی . سرتراشی . رجوع به دلاک شود.- امثال : دلاکی را از (با) سر کچل دیگری آموختن (یاد گرفتن )؛ برای جلب نفع خود بزیان دیگری عمل
ذلیقةلغتنامه دهخداذلیقة. [ ذَ ق َ ] (ع ص ) تأنیث ذلیق . امراءةٌ ذلیقه ؛ زنی زبان آور. زنی تیززبان . ذَلِقَة.
حذلقةلغتنامه دهخداحذلقة. [ ح َ ل َ ق َ ] (ع مص ) حذاقت خود ظاهر کردن و لاف زدن در حذاقت با حاذق نبودن . تحذلق . (منتهی الارب ).