ترجمه مقاله

ذم

zam[m]

بد گفتن؛ نکوهش کردن؛ بدگویی؛ نکوهش؛ نکوهیدن.
⟨ ذم شبیه‌به مدح: (ادبی) در بدیع، ذم کسی به‌طوری‌که در ابتدا ستایش به نظر آید، مانند این شعر: دیگر مگو که زاهد ما را گذشت نیست / نگذشت اگرچه از سر دنیا، ز دین گذشت.
⟨ ذم موجه: (ادبی) در بدیع، آوردن صفتی مذموم از کسی در ضمن صفت مذموم دیگر، مانند این شعر: ز میدان چنان تافت روی گریز / که گفتی ز وی خواست سائل پشیز.

بدگویی، قدح، مذمت، نکوهش، ≠ مدح

ترجمه مقاله