ذوالیدلغتنامه دهخداذوالید. [ ذُل ْ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) متصرف . (فقه ) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه .
ذوالیدفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] متصرف.۲. (اسم، صفت) [مجاز] کسی که مالی را در تصرف دارد اعم از آنکه مالک واقعی آن باشد یا نه.
دولتبهدولتgovernment-to-government, G2Gواژههای مصوب فرهنگستانتعامل برخط و غیرتجاری بین سازمانها و مقامات دولتی
دولتفرهنگ فارسی عمید۱. دارایی؛ ثروت؛ مال.۲. (سیاسی) زمان سلطنت و حکومت بر یک کشور.۳. (سیاسی) هیئت وزیران؛ نخستوزیر و وزیران او.۴. [قدیمی] آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] گردش نیکی به سود کسی.
دولتلغتنامه دهخدادولت . [ دَ / دُو ل َ ] (ع اِ) ثروت و مال . نقیض نکبت . مال اکتسابی و موروثی . (ناظم الاطباء). مال . مال و ظفر را دولت بدان سبب گویند که دست به دست میگردد. (از غیاث ). ثروت و مکنت و نعمت . (یادداشت مؤلف ) : پیر و
ذوالیدینلغتنامه دهخداذوالیدین . [ ذُل ْ ی َدَ ] (اِخ ) ذوالیدین الخزاعی انه کان یدعی ذالشمالین فسماه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ذالیدین و ذکر انه هو القائل اقصرت الصلوة ام نسیت و قد تقدم فی ذکر ذی الیدین مافیه کفایة. (استیعاب ج 1 ص <span class="hl" dir="ltr"
ذوالیدیةلغتنامه دهخداذوالیدیة.[ ذُل ْ ی ُ دَی ی َ ] (اِخ ) حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پاره ٔ گوشت داشت . و او را ذوالثدیة نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیة شود.
ذوالیدینلغتنامه دهخداذوالیدین . [ ذُل ْ ی َ دَ ] (اِخ ) خرباق بن حبیب سلمی . صحابیست . و او دلیل حبشه بیوم الفیل بود. و از آن او را ذوالیدین گفتند که با هر دو دست کار کردی . و بعضی نام و نسب او را عمیربن عبد عمرو از بنوسلیم و برخی عبیدبن عبد عمرو الخزاعی گفته اند. و ابن الاثیر در المرصع گوید: هو
خارجلغتنامه دهخداخارج . [ رِ ] (ع ص ) بیرون رونده .(آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بیرون شونده . (مهذب الاسماء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد) (تاج العروس ). بیرون شده : او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها. (قرآن <span class="hl" dir=
ذوالیدینلغتنامه دهخداذوالیدین . [ ذُل ْ ی َدَ ] (اِخ ) ذوالیدین الخزاعی انه کان یدعی ذالشمالین فسماه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ذالیدین و ذکر انه هو القائل اقصرت الصلوة ام نسیت و قد تقدم فی ذکر ذی الیدین مافیه کفایة. (استیعاب ج 1 ص <span class="hl" dir="ltr"
ذوالیدیةلغتنامه دهخداذوالیدیة.[ ذُل ْ ی ُ دَی ی َ ] (اِخ ) حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پاره ٔ گوشت داشت . و او را ذوالثدیة نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیة شود.
ذوالیدینلغتنامه دهخداذوالیدین . [ ذُل ْ ی َ دَ ] (اِخ ) خرباق بن حبیب سلمی . صحابیست . و او دلیل حبشه بیوم الفیل بود. و از آن او را ذوالیدین گفتند که با هر دو دست کار کردی . و بعضی نام و نسب او را عمیربن عبد عمرو از بنوسلیم و برخی عبیدبن عبد عمرو الخزاعی گفته اند. و ابن الاثیر در المرصع گوید: هو