پربهالغتنامه دهخداپربها. [ پ ُ ب َ ](ص مرکب ) گران قیمت . که قیمت بسیار دارد. پُرارزش . ثمین . پرقیمت . گرانمایه . قیمتی . گران . بهاگیر. گران بها. گران سنگ . بهاوَر. نفیس . مقابل کم بها : پشیمان تر آنکس که خود برنداشت از آن گوهر پربها سر بگاشت . <p class="a
صدوقیانلغتنامه دهخداصدوقیان . [ ص َ] (اِخ ) طایفه ای از یهودند که در عهد جدید مکرراً مذکور می باشند اما مبداء اشتقاق این اسم و معنایش مبهم است ، لکن رای محکم آنکه ایشان از صادوق کاهن متسلسل شده متدرجاً بدین اسم شهرت یافتند (کتاب اعمال رسولان 5:<span class="hl" d
رضاعلغتنامه دهخدارضاع . [ رِ ] (ع مص ) مراضعة. (یادداشت مؤلف ). مصدر به معنی مراضعه است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بچه را به دایه دادن . (از ناظم الاطباء). شیر دادن زن باردار کودک را. شیر دادن کودک خود با کودک دیگر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مراضعة شود. || (اصطل
رضیلغتنامه دهخدارضی . [ رَ ] (اِخ ) سیدرضی . محمدبن ابی احمد حسین طاهربن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم مجاب بن امام موسی بن جعفر صادق (ع )، مکنی به ابوالحسن و ملقب به رضی و معروف به سیدرضی و ذوالحسبین و شریف و شریف رضی ،از بزرگان علمای شیعه برادر سیدمرتضی علم الهدی و درعلم و اخلاق و تقوی بی
جامعهلغتنامه دهخداجامعه . [ م ِ ع َ ] (اِخ ) اثرمنسوب به سلیمان . صاحب قاموس مقدس آرد، کتاب بیستمین و از کتب قانونیه است و ظاهراً بدلائل ذیل سلیمان مصنف آن بوده است : اولا قول کاتب است که میگوید کاتب این کتاب سلیمان پسر داود است که در اورشلیم سلطنت نمود. (کتاب جامعه
اثللغتنامه دهخدااثل . [ اَ ] (ع اِ) نوعی از درخت گز را گویند و ثمرآن را گزمازه و بعربی حب الاثل خوانند. و طبیخ آن را اگر با مویز بیاشامند جذام را زایل کند و بخور آن بواسیر را نافع است . این لغت عربی است . (برهان قاطع). قسمی از طرفاء یعنی گز. (زمخشری ). داود ضریر انطاکی گوید: اثل طرفاء (گز) ب