آرزومندفرهنگ مترادف و متضادامیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه
اشنوشهفرهنگ فارسی عمید= عطسه: ◻︎ دَماغ خشک او اشنوشهٴ تر / چو آرد گوش گردون را کند کر (سراجالدین راجی: مجمعالفرس: اشنوشه).
آلاسلغتنامه دهخداآلاس . (اِ) زغال . زگال . انگِشت . فحم : تاب قهرش تیغ را الماس کردبرق خشمش کوه را آلاس کرد.سراج الدین راجی .
آلیزیدنلغتنامه دهخداآلیزیدن . [ دَ ] (مص ) جفته افکندن . جفتک انداختن : نفس چون سیر گشت بستیزدتوسن آسا بهر سوآلیزد.سراج الدین راجی .