ترجمه مقاله

راخ

rāx

۱. غم؛ غصه؛ اندوه؛ رنج: ◻︎ دو گوشش به خنجر چو سوراخ کرد / دل مرز توران پر از راخ کرد (فردوسی: مجمع‌الفرس: راخ).
۲. گمان و اندیشه.

اندوه، حزن، غصه، غم، محنت

ترجمه مقاله