ترجمه مقاله

راد

rād

۱. جوانمرد؛ نجیب؛ آزاده.
۲. سخی؛ بخشنده؛ کریم: ◻︎ چو خواهی که شاهی کنی راد باش / به هر کار با دانش و داد باش (اسدی: ۲۳۹).
۳. خردمند؛ دانا.

۱. جوانمرد، حر، فتا
۲. باهمت، بخشنده، سخی
۳. دلاور، دلیر، شجاع
۴. حکیم، خردمند، دانشمند، فاضل ≠ ناجوانمرد

ترجمه مقاله