امین شمردنلغتنامه دهخداامین شمردن . [ اَ ش ِ / ش ُ م َ/ م ُ دَ ] (مص مرکب ) امانت دار پنداشتن : چون شمارندش امین و رازدان دام دیگرگون نهم در پیششان .مولوی .
دام نهادنلغتنامه دهخدادام نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دام گستردن . دام چیدن . دام کشیدن . دام انداختن . تعبیه کردن دام . دام زدن . (آنندراج ) : چون شمارندم امین و رازدان دام دیگرگون نهم در پیششان . مولو
دیگرگونلغتنامه دهخدادیگرگون . [ گ َ ] (ص مرکب ) دگرگون . دیگرگونه . طور دیگر. نوع دیگر : سوری با خود باید برد که اگر خراسان صافی شود او راباز توان فرستاد و اگر حالی باشد دیگرگون تا این مرد بدست مخالفان نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 624).<b
مسترلغتنامه دهخدامستر. [ م ُ س َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تستیر. پوشیده . (دهار). پوشیده شده . (از غیاث ) (اقرب الموارد). ستیر. مصون . رجوع به تستیر شود : ای گشته چو آفتاب تابان از سایه ٔ نور خور مستر. ناصرخسرو.پیدا چو تن تو ا
ذوالمننلغتنامه دهخداذوالمنن . [ ذُل ْ م ِ ن َ ] (ع ص مرکب ) صاحب منتها. صاحب عطاها. صاحب احسانها. || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی ، تقدست اسمائه : ای اختیار کرده ٔ سلطان روزگارلابلکه اختیارخداوند ذوالمنن . فرخی .درخورآن فضل که خوا