راستادلغتنامه دهخداراستاد. (اِ) وظیفه . راتبه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). راتب . (برهان ). وجه گذران . (ناظم الاطباء). ماهیانه . (شعوری ج 2 ص 4) : خدایا بخواهم ز توراستادچو جودت همه را وظیف
راستاتلغتنامه دهخداراستات . (اِخ ) یکی از شهرهای آلمان که در ناحیه ٔ باد واقع است و 12200 تن سکنه دارد. در این شهر دو مرتبه کنگره تشکیل شده است یکی در بین سالهای 1713 - 1714 م . بعد از جنگ جانش
رایشتاتلغتنامه دهخدارایشتات . (اِخ ) (دوک دو...) ناپلئون دوم ، پسر ناپلئون اول . رجوع به ناپلئون دوم شود.
پروستاتفرهنگ فارسی عمیدغدۀ کوچک مخروطیشکلی در زیر مثانۀ مردان که مجرای منی از آن عبور میکند و مایع لزج سفیدرنگی را ترشح میکند؛ وذی.
رستادلغتنامه دهخدارستاد. [ رَ ] (اِ) راستاد و راتب و وظیفه و روزیانه . (ناظم الاطباء). وظیفه و راتبه باشد و آنرا راستاد نیز گویند.(فرهنگ جهانگیری ). مخفف راستاد است که به معنی وظیفه و راتبه باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی راستاد یعنی وظیفه و راتبه است . (از شعوری ج <span class="hl" dir="
جیرهفرهنگ فارسی عمیدمقدار معیّنی از خوراکی، خواربار، و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصلههای زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه، و امثال آن به کسی میدهند؛ روزیانه؛ راستاد؛ رستاد.
مقرریلغتنامه دهخدامقرری . [ م ُ ق َرْ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به مقرر. رجوع به مقرر شود. || (اِ) نوعی مواجب . راتبه . راستاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در قدیم به معنی حقوق و مواجب و وظیفه بکار می رفته است . (ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ). قرارداد دائمی و همیشگی و مستمری و راتب . (ن
راتبةلغتنامه دهخداراتبة. [ ت ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) بمعنی ثابت و به یک جا استاده و قرار گرفته مشتق از رتوب بضمتین بمعنی ثابت و ساکن شدن . (آنندراج ) (غیاث ): ان العدل اذا اصر علی ترک السنن الراتبة کان ذلک قادحاً فی عدالته . (معالم القربة)؛ یعنی همانا که شخص دادگر هرگاه در ترک وظیفه و مقرری پافشاری
مقدرلغتنامه دهخدامقدر. [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع ص ) اندازه نموده شده . (آنندراج ). اندازه کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- شی ٔ مقدر ؛ چیز تقدیر شده . (ناظم الاطباء). || آنچه حق عز اسمه بندگان خود را محدود سازد به حدودآن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). فرمان داده
وراستادلغتنامه دهخداوراستاد. [ وَ ] (اِ) وظیفه . (مهذب الاسماء). بهره و نصیب و قسمت و تقدیر و حصه از خوراک و پوشاک . (ناظم الاطباء). رجوع به برستاد شود.