راشیلغتنامه دهخداراشی . (اِ) بژیشه ٔ کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء). ارده . و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
راشیلغتنامه دهخداراشی . (ع ص ) پاره ده . پاره دهنده . رشوه ده . رشوه دهنده ، مقابل مرتشی یعنی رشوه خوار و رشوه گیر. (از یادداشت مؤلف ). پاره دهنده ، و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش یعنی دهنده و گیرنده و سعی کننده در میان آنها. (آنندراج ) (منتهی الارب ). پاره و رشوه دهنده . (نا
راشیفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (اِفا.) رشوه دهنده و رشوه گیرنده . راشیتیسم [ فر. ] (اِ.) عارضة نرم شدن استخوان های بدن که بر اثر کمبود ویتامین D و کمبود املاح کلسیم در بدن حاصل می شود.
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
امدادیmadison, American race, madison raceواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که بهصورت همآغاز برگزار میشود و در آن تیمها هرکدام با دو دوچرخهسوار شرکت میکنند تا بهتناوب جانشین یکدیگر شوند
ماهورنوردی۲cross-country race, XC raceواژههای مصوب فرهنگستانفعالیت مفرح ورزشی در مسیرهای متنوع کوهستانی و جنگلی با دوچرخة کوهستان یا موتورهای مخصوص
مسابقۀ استقامتdistance race, long-distance raceواژههای مصوب فرهنگستان1. مسابقهای که در مسافتهای طولانی معمول در یک رشتۀ ورزشی برگزار میشود 2. در دو و میدانی، هر یک از مسابقههایی که مسافت آن بیش از 3000 متر باشد
خیز درجهcope raiseواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای نسبتاً ضخیم با گوشههای ناهموار و سطح صاف که عموماً بر یکی از سطوح ریختگی عمود هستند و در سطح جدایش قالب یا تکیهگاههای ماهیچه به وجود میآیند
راشیتیسمفرهنگ فارسی عمیدبیماری نرمی استخوان که بهواسطۀ اختلال متابولیسم کلسیم، فسفر، و کمبود ویتامین D در بدن بروز میکند.
راشیالغتنامه دهخداراشیا. [ ش َی ْ یا ] (اِخ ) که آن را راشیا الوادی نیز میگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان باقشون ابراهیم پاشا در سال 1840 م . بجنگ پرداخت و نیز در این شهر در سال <span class="hl"
راشیانFagaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راشسانانِ درختی یا درختچهای با برگهای سادۀ متناوب و کامل و دندانهدار یا لَپدار و گلهای تکجنسی با گُلآذین دُمگربهای (catkin) و میوۀ فندقی یک یا دودانهای که گریبانی پیالهمانند آن را احاطه کرده است
راشینفرهنگ نامها(تلفظ: rāšin) (راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) سر سبز و خرم و با طراوت ؛ به علاوه راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سبزه زار میگذرد معنی شده است .
باجبگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخاذ، باجستان، باجگیر ۲. رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی ≠ باجده، راشی
پاره دهندهلغتنامه دهخداپاره دهنده . [ رَ / رِ دَ هََ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) راشی . (منتهی الارب ). رشوت دهنده .
شخصدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تنده، اعطاکننده، اهداکننده، واگذارنده، هبهکننده، پاداشدهنده، رشوهدهنده، راشی، موصی، وصیتکننده، واصی، مُصالح
رشوه دهلغتنامه دهخدارشوه ده . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ دِه ْ ] (نف مرکب ) رشوه دهنده . رشوت ده . پاره دهنده . راشی . (یادداشت مؤلف ) : بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه رشوه ده .
راشیتیسمفرهنگ فارسی عمیدبیماری نرمی استخوان که بهواسطۀ اختلال متابولیسم کلسیم، فسفر، و کمبود ویتامین D در بدن بروز میکند.
راشیا الفخارلغتنامه دهخداراشیا الفخار. [ ش َ ی ْ یَل ْ ف َخ ْ خا ] (اِخ ) قریه ای است از قرای مرجعیون لبنان که دارای کارگاههای سفال است . (از اعلام المنجد).
راشیالغتنامه دهخداراشیا. [ ش َی ْ یا ] (اِخ ) که آن را راشیا الوادی نیز میگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان باقشون ابراهیم پاشا در سال 1840 م . بجنگ پرداخت و نیز در این شهر در سال <span class="hl"
راشیانFagaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راشسانانِ درختی یا درختچهای با برگهای سادۀ متناوب و کامل و دندانهدار یا لَپدار و گلهای تکجنسی با گُلآذین دُمگربهای (catkin) و میوۀ فندقی یک یا دودانهای که گریبانی پیالهمانند آن را احاطه کرده است
خراشیلغتنامه دهخداخراشی . [ خ َ شی ی ] (ع اِ) خَدو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || خلط سینه . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). بَلغَم . (منتهی الارب ). یقال : القی من صدره خراشی ؛ انداخت از سینه ٔ خود بلغم . (از ناظم الاطباء).
ریش تراشیلغتنامه دهخداریش تراشی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل ریش تراش . تراشیدن ریش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریش تراش شود.