رامشگریلغتنامه دهخدارامشگری . [ م ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل رامشگر. مطربی . خنیاگری . مطربی و سازندگی . (شعوری ج 2 ورق 16) : نه کس دید و نه مرغ و دیو و پری نه کمتر شد آن بانگ رامشگری . <p class
رویشگاه رامسریRamsar siteواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تالابهای ارزشمند جهان که در چارچوب پیمان رامسر حفاظت میشوند
ناله رامسریواژهنامه آزادتخلص شاعر مازندرانی شهر رامسر که به زبان فارسی و زبان مادری - فلکلوریک و در بحور آزاد ، کلاسیک و قالبهای گوناگون تبحر داشته و برخی از اشعارش از جمله شعر:سیگارهای فصلی - ریش من -و... و... باعث شده که وی را "شاعر رند" بنامند. اجراهای او نیز در شعرخوانی مخاطب پسند و جذاب مخاطب است. وی از هنرمندان تحصیل
رامشهرلغتنامه دهخدارامشهر. [ ش َ ] (اِخ ) بگفته ٔ ناظم کتاب ویس و رامین نام قدیم اهواز است : یکی زان شهرها[ بنهاده ٔ رامین ] اهواز ماندست که شاه آنگاه شهر رام خواندست کنون گر چه ورا اهواز خوانندبدفتر رامشهرش بازخوانند.(ویس و رامین ).
رامشگرلغتنامه دهخدارامشگر. [ م ِ گ َ ] (ص مرکب ) مطرب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 5) (ناظم الاطباء) (صحاح الفرس ) (انجمن آرا) (منتخب اللغات ) (رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ).سازنده . (برهان ) (لغت محلی شو
رامشگرفرهنگ فارسی عمیدنوازنده و خواننده؛ خنیاگر؛ مطرب: ◻︎ ز رامشگران رامشی کن طلب / که رامش بُوَد نزد رامشگران (منوچهری: ۷۶).