رانکیلغتنامه دهخدارانکی . [ ن َ ] (اِ مرکب ) آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده . (ناظم الاطباء). || آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب . (یادداشت مؤلف ). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر افتد. (از یادداشت مؤلف )
رانکیفرهنگ فارسی معین(نَ) (اِ.) تسمة عقب پالان که بر ران چهارپا قرار گیرد، پاردم . ؛~ کسی بودن کنایه از: منحرف شدن از جادة عفاف یا دیانت .
رونقیلغتنامه دهخدارونقی . [ رَ ن َ ] (اِخ ) نام چند تن از گویندگان زبان فارسی . رجوع به فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی شود.
رونکیلغتنامه دهخدارونکی . [ ن َ ] (اِ مرکب ) رانکی . پاردم . تلفظی از رانکی . منسوب به ران . نواری پهن از چرم یا پارچه های ضخیم پشمی که در پشت ران و زیر کفل چارپایان (خر، استر، یابو) بندند و صحیح آن «رانکی » است یعنی مربوط به ران . (فرهنگ لغات عامیانه ).