لغتنامه دهخدا
رهنورد. [ رَ ن َ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب )هر چیز که راه در هم نوردد و پیچد و غلطد. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). || قاصد. (آنندراج ). || اسب . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). کنایه از اسب . (انجمن آرا) : رسول شاه و دستور برادرهم