پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
پرتوِ دیداری اصلیprincipal visual ray, principal ray 2واژههای مصوب فرهنگستانامتداد عمود بر صفحۀ منظر (perspective plane) از نقطۀ دید
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
تلسکوپ پرتوایکسX-ray telescope, X-ray multi-mirror telescopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای آشکارسازی پرتوهای ایکس
راژانلغتنامه دهخداراژان . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 5 هزارگزی جنوب سلوانا و هزار و پانصدگزی باختر ارابه رو زیوه واقع است . محلی است دامنه ،سردسیر سالم ، دارای 425 تن سکنه . آب آن از دره ٔ ربط
راژکملغتنامه دهخداراژکم . [ ک َ ] (هندی ، اِ) یکی از اوقات منحوس نزد «جوکات . ژوکات » هندوان و در این هنگام از اقدام بکارها خودداری کنند. رجوع بتحقیق ماللهند بیرونی ص 301 شود.
راژگونلغتنامه دهخداراژگون . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه که در 27هزارگزی شمال اشنویه و هزارگزی باختر ارابه رو آغ بلاغ واقع است . محلی است دره و سردسیر سالم . دارای 62 تن سکنه . آب آن از چشمه تأم
راژنلغتنامه دهخداراژن . [ ژَ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای شمالی هند برحسب آنچه در سنگمت آمده است . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 156).
راژانفرهنگ نامها(تلفظ: rāžān) (کردی) خوابیدن ، جنبیدن گهواره ؛ روستایی در بخش سلوانا ، شهرستان ارومیه .
هاریفرهنگ فارسی عمیدمرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه، و گرگ تولید میشود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا، مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود؛ داءالکلب؛ راژ.
راژانلغتنامه دهخداراژان . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 5 هزارگزی جنوب سلوانا و هزار و پانصدگزی باختر ارابه رو زیوه واقع است . محلی است دامنه ،سردسیر سالم ، دارای 425 تن سکنه . آب آن از دره ٔ ربط
راژکملغتنامه دهخداراژکم . [ ک َ ] (هندی ، اِ) یکی از اوقات منحوس نزد «جوکات . ژوکات » هندوان و در این هنگام از اقدام بکارها خودداری کنند. رجوع بتحقیق ماللهند بیرونی ص 301 شود.
راژگونلغتنامه دهخداراژگون . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه که در 27هزارگزی شمال اشنویه و هزارگزی باختر ارابه رو آغ بلاغ واقع است . محلی است دره و سردسیر سالم . دارای 62 تن سکنه . آب آن از چشمه تأم
راژنلغتنامه دهخداراژن . [ ژَ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای شمالی هند برحسب آنچه در سنگمت آمده است . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 156).
راژانفرهنگ نامها(تلفظ: rāžān) (کردی) خوابیدن ، جنبیدن گهواره ؛ روستایی در بخش سلوانا ، شهرستان ارومیه .
پاتوراژلغتنامه دهخداپاتوراژ. (اِخ ) بلده ای به بلژیک دارای 11600 تن سکنه . مصنوعات آن سفالینه و جامه های سپید.
تیراژلغتنامه دهخداتیراژ.(فرانسوی ، اِ) عده ٔ کتاب یا روزنامه ای که در یک بار به طبع رسد: تیراژ روزنامه ٔ... بیست هزار است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
پرفراژفرهنگ فارسی عمید۱. سوراخهای ریز متوالی به شکل خط در روی بعضی از کاغذها که کاغذ در آن محل به راحتی جدا میشود.۲. دستگاهی که با ابزاری شانه مانند این سوراخها را ایجاد میکند.