پیربنولغتنامه دهخداپیربنو. [ ب َ ] (اِخ ) به ابنو در همین لغت نامه و فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 مراجعه شود.
پربانگلغتنامه دهخداپربانگ . [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرآواز. پرغوغا. پرولوله . پرغلغله : قلب با امیر از جای برفت و جهان پربانگ و آواز شد. (تاریخ بیهقی ).
گریبانیلغتنامه دهخداگریبانی . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) پیراهن و کرته که به عربی سربال خوانند. (برهان ) (جهانگیری ). لباس مخصوص اهل ولایت که دامن و آستین ندارد و بر روی قبا و چیکن پوشند برای زیب . (آنندراج ) : وز دست چو سنگ تو نمی یابدمؤذن بمثل یکی گریبانی . <p clas
وَسِعْتَفرهنگ واژگان قرآنوسعت يافته ای - شامل شده ای- فرا گرفته ای("رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً ": اى پروردگار ما از روى رحمت و دانش همه چيز رافرا گرفته اى)
جَدُّفرهنگ واژگان قرآنعظمت (عبارت "تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا" یعنی : از همه چیز برتر و بلند مرتبه تر است، عظمت پروردگارما . کلمه جد را به عظمت و بعضي به بهره معنا کردهاند )
عبوسا قمطریرافرهنگ فارسی عمیدسختترشرو و اخمو؛ با روی ترش و گرفته. Δ مٲخوذ از آیۀ ۱۰ سورۀ انسان «اِنّا نَخافُ مِن رَبَّنا یَوماً عبوساً قمطریرا» (= همانا میترسیم از پروردگار خود از روزی سخت که رویها ترش و گرفته باشد).
قَرِينُهُفرهنگ واژگان قرآنهمراهش (در عبارت " قَالَ قَرِينُهُ هَـٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ "منظور فرشته همراهش مي باشدو در عبارت"قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَکِن کَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ " منظور شيطان است)
گم گشتنلغتنامه دهخداگم گشتن . [ ُگ گ َ َت ] (مص مرکب ) گم شدن . گم گردیدن . معدوم شدن . مفقود شدن : روز گم گشتن فرزند تقادیر قضاچاه دروازه کنعان به پدر ننماید. سعدی (صاحبیه ).ربنا انا ظلمنا گفت و آه یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه .<br
زیربنافرهنگ فارسی معین(بَ) [ فا - ع . ] (اِ.) 1 - مساحت ساختمان . 2 - زمینی که در آن ساختمان بنا شده است . 3 - اساس ، بنیان ، زیرساخت .