ربونلغتنامه دهخداربون . [ رَ ] (معرب ، اِ) بیعانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیعانه و زری که پیش از مزد به مزدور دهند، مرادف اربون . (فرهنگ رشیدی ). مزد و بیعانه یعنی پولی که پیش از کارکردن به مزدور دهند. (ناظم الاطباء). اُرْبان . اُرْبون . عُرْبون . (اقرب الموارد). ربون و اُرْبون ، پیش
ژربیونلغتنامه دهخداژربیون . [ ژِ بی یُن ْ ] (اِخ ) ژان فرانسوا. نام کشیش و مبلغ مسیحی از آباء یسوعیین به چین . مولد سال 1654 و وفات در پکن بسال 1707 م .
پربونلغتنامه دهخداپربون .[ پ َ ] (اِ) بمعنی پرنون است که دیبای منقش تنک و نازک باشد. (تتمه ٔ برهان قاطع). و ظاهراً مصحف است .
ربیونلغتنامه دهخداربیون . [ رِب ْ بی یو ] (ع اِ) ج ِ رِبّی (در حالت رفع)، و هم الوف من الناس . قال اﷲ تعالی :و کَاءَیِّن ْ من نبی قاتل معه ربیون کثیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به رِبّی و ربیین شود.
رِبِّيُّونَفرهنگ واژگان قرآندانشمندان الهي مسلک (جمع کلمه ربّي است ، که نظير کلمه رباني به معناي کسي است که مختص براي رب العالمين باشد ، يعني جز به کار خدا به هيچ کار ديگر مشغول نباشد ، ولي بعضي گفتهاند مراد از اين کلمه هزاران و مراد از کلمه ربّي هزار است )
عربونلغتنامه دهخداعربون . [ ع ُ ] (ع اِ) ربون . عَربَون . عُربان . (منتهی الارب ). بیعانه . ربون . رجوع به ربون و زبون شود.
رعبونلغتنامه دهخدارعبون . [ رَ ] (ع اِ) یا ربون . بیعانه . مزد. مؤلف نشوءاللغة گوید: عربون یا اربون و عامه رعبون گویند و برخی از فصیحان با حذف حرف اول [ربون ] گفته اند. (از نشوءاللغةص 92). رجوع به ربون (در معنی بیعانه و مزد) شود.
استول عليهدیکشنری عربی به فارسیبتصرف اوردن , ربون , قاپيدن , توقيف کردن , دچار حمله (مرض وغيره) شدن , درک کردن
ژبونلغتنامه دهخداژبون . [ ژُ ] (اِ) نفع. سود. رباخواری (از مجعولات شعوری است و صحیح کلمه ربون است ).
زربونلغتنامه دهخدازربون . [ زَ ] (ع اِ) زربن . حیوانی است . (از اقرب الموارد). نوعی از ماهی آب شیرین که گوشت آن بسیار گرانبهاست . (ناظم الاطباء).
زربونلغتنامه دهخدازربون . [ زُ / زَ ] (ع اِ) پاپوش . لغتی است مغربی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نوعی ازپاپوش و کفش . (ناظم الاطباء). ج ، زَرابین ، نوعی کفش ... چنانکه در قسطنطنیه به کفش غلامان شهرت داشت ... زیرا که خدمتگزاران اینگونه کفش را به پای می کر
سالس اغربونلغتنامه دهخداسالس اغربون . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) اسم یونانی سکبینج است . (فهرست مخزن الادویه ).
ماری کریستین دو بوربونلغتنامه دهخداماری کریستین دو بوربون . [ دُ بو ب ُ ] (اِخ ) (1806-1878م .) او در ناپل متولد شد و پس از ازدواج با «فردیناند هفتم » ملکه ٔ اسپانی گردید و از سال 1833 تا <span class="hl" dir=