رخشاندنلغتنامه دهخدارخشاندن . [ رَ / رُ دَ ] (مص ) رخشانیدن . تابانیدن . درخشانیدن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رخشان و رخشانیدن و رخشیدن شود.
رخشانیدنلغتنامه دهخدارخشانیدن . [ رَ /رُ دَ ] (مص ) رخشاندن . درخشانیدن . تاباندن . تابانیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رخشان و رخشاندن شود.
رخشانیدنلغتنامه دهخدارخشانیدن . [ رَ /رُ دَ ] (مص ) رخشاندن . درخشانیدن . تاباندن . تابانیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رخشان و رخشاندن شود.
درخشاندنلغتنامه دهخدادرخشاندن . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) درخشانیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به درخشانیدن شود.