رلهفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاهی برای داخل کردن جریان اضافی در جریان ضعیفتر.۲. صفت [عامیانه، مجاز] مرتب.
رلهفرهنگ فارسی معین(رِ لِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاه تقویت کنندة امواج صوتی . 2 - دستگاه تکرار کنندة صوتی یا تصویری . 3 - دستگاه تبدیل مدار الکتریکی . 4 - تقویت امواج صوتی یا تصویری .
پرلپهلغتنامه دهخداپرلپه . [ پ ِ ل ِ پ ِ ] (اِخ ) پریلیپ . شهری در ایالت سالونیک بر ساحل پریلیپ ُسو، در مدخل دشت مُناستر دارای 11000 تن سکنه . او را قلعه ای کهن است دارای استحکامات و خرابه ٔ قلعه ٔ پریاپُس بدانجاست . و مردم آن بیشتر مسلم و آرنااُوت و کمی بلغار
رلۀ رادیوییradio relay, radio repeaterواژههای مصوب فرهنگستانایستگاه رلهای که نشانکها/ سیگنالهای بسامد رادیویی را پس از ساماندهی عبور میدهد
رلۀ بیشولتاژovervoltage relayواژههای مصوب فرهنگستانرلهای برای اندازهگیری که در هنگام افزایش ولتاژ، در مقایسه با ولتاژ بهرهبرداری، عمل میکند
رلۀ رادیوییradio relay, radio repeaterواژههای مصوب فرهنگستانایستگاه رلهای که نشانکها/ سیگنالهای بسامد رادیویی را پس از ساماندهی عبور میدهد
رلۀ فاصلهیابimpedance relay, distance relayواژههای مصوب فرهنگستانرلهای حفاظتی که محل رهبندی بهرهبرداری را تشخیص میدهد
گروهرلهrelay groupواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از رلهها که بهمنظور خاصی در جعبهای در اتاق رله قرار میگیرند
شارلهلغتنامه دهخداشارله . [ ل ِ ] (اِخ ) نیکلا. رسام و حکاک فرانسوی . وی بسال 1792م . در پاریس تولد و بسال 1845م . وفات یافت . در ترسیم صحنه های نظامی استاد بوده و سربازان گارد قدیم متعلق به دوره ٔ امپراطوری ناپلئون را بسیار م
سرلهلغتنامه دهخداسرله . [ س َ رُ ل ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز است . این دهستان محدود است از شمال به دهستان میداود، از خاور به شهرستان بهبهان ، از جنوب به دهستان ابوالفارس ، از باختر به بخش رامهرمز. این ده از 10 آبادی کوچک
قلعه ورلهلغتنامه دهخداقلعه ورله . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) از قلعه های معروف اندلس است و داستان عجیبی دارد. رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 235 شود.
هارلهلغتنامه دهخداهارله . [ ل ِ ](اِخ ) شارل دو. خاورشناس بلژیکی که در سال 1832 م . در لیژ متولد شد و به سال 1899 در لوون درگذشت . استاد زبانهای شرقی در دانشگاه لوون و کشیش صاحب رتبه ٔ رومی بود و به عضویت فرهنگستان سلطنتی بلژی