ترجمه مقاله

رمق

ramaq

۱. نیرویی که باقی جان را نگه می‌دارد.
۲. [مجاز] تاب؛ توان.

۱. تاب، توان، طاقت، قوت، نا
۲. رمه، گله

ترجمه مقاله