رمیدگیلغتنامه دهخدارمیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) ترس . هول و هراس . || گریز و فرار. || نفرت . (ناظم الاطباء). نفور. اشمئزاز.دوری با وحشت و تنفر و کراهت . رجوع به رمیدن شود.
رمضیلغتنامه دهخدارمضی . [ رَ م َ ضی ی ] (ع ص ، اِ) ابر و باران که در آخر تابستان و اول پاییز ببارد. (از لسان العرب ) (از متن اللغه ).
پرمدیلغتنامه دهخداپرمدی . [ پْرِ / پ ِ م ِ ] (اِخ ) پرمتی . قصبه ای است در هشتادهزارگزی شمال غربی یانیه در ارناودستان . (قاموس الاعلام ج 2 ص 1500).
رمذی الصغیرلغتنامه دهخدارمذی الصغیر. [ ] (اِخ )از علمای لغت و نحو و اسم او احمدبن ابراهیم اللغوی و کنیه ٔ وی ابوالحسن استاد ابوالعباس ثعلب است . از مصنفات وی چیزی بدست نیست . (از الفهرست ابن ندیم ).
رمادیلغتنامه دهخدارمادی . [ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابوجعفر رمادی در همین لغت نامه و الانساب سمعانی شود.
رمادیلغتنامه دهخدارمادی . [ رَ ] (اِخ ) شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. (از اعلام المنجد).
آرمیدگیلغتنامه دهخداآرمیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی آرمیده . طمأنینه . آرامش . آرام .