رهسپارلغتنامه دهخدارهسپار. [ رَ س ِ ] (نف مرکب ) راه سپار. راهی . عازم . روانه . (یادداشت مؤلف ).- رهسپار جایی بودن ؛ رفتن بدان جای . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راهسپار شود.
رهسپار شدنلغتنامه دهخدارهسپار شدن . [ رَ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عزیمت کردن . روانه گشتن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ).- رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ).رجوع به رهسپار و راهسپار شود.
رهسپار شدنلغتنامه دهخدارهسپار شدن . [ رَ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عزیمت کردن . روانه گشتن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ).- رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ).رجوع به رهسپار و راهسپار شود.
رهسپار شدنلغتنامه دهخدارهسپار شدن . [ رَ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عزیمت کردن . روانه گشتن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ).- رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ).رجوع به رهسپار و راهسپار شود.
رهسپاری مرسولات پُستیforwarding of postal items, routeing, transmission of postal items, acheminement des envois postaux (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانارسال یا حمل مرسولات پُستی از محلی به محل دیگر از راهها و مسیرهای تعیینشده