ریاحةلغتنامه دهخداریاحة. [ ح َ ] (ع مص ) رَیاحَة. مصدر به معنی رواح . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به رواح شود.
ریاحةلغتنامه دهخداریاحة. [ رَ ح َ ] (ع مص ) ریاحَة. بالا برآمدن و شادمان گردیدن . (منتهی الارب ). مصدر به معنی رواح . (از ناظم الاطباء). رجوع به رواح شود.
صباحلغتنامه دهخداصباح . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صبیح ، زیباروی : کاسات از دست سقاة صباح ، صباح به عشا و رواح به غداة پیوستند. (جهانگشای جوینی ).
ریاحلغتنامه دهخداریاح . [ رَ ] (ع اِ) می . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) || رواح . (ناظم الاطباء). اول شب ، گویند: خرجوا بریاح من العشی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شبانگاه . (آنندراج ).
مغازلهلغتنامه دهخدامغازله . [ م ُ زَ ل َ / زِ ل ِ ] (از ع ، اِمص ) عشقبازی . (ناظم الاطباء) : از صباح تا رواح با صباح به مغازله و معانقه می گذشت . (لباب الالباب چ نفیسی ص 52). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.<b