رواندازلغتنامه دهخداروانداز. [ اَ ] (اِ مرکب ) چیزی که در خواب بر رو اندازند مثل لحاف و پتوو شمد و غیر آنها. (فرهنگ نظام ). مقابل زیرانداز.- امثال :زیراندازش زمین است و رواندازش آسمان ، نظیر: آه ندارد با ناله سودا کند؛ یعنی بی نهایت بی چی
رواندوزلغتنامه دهخدارواندوز. [ رَ ] (اِخ ) از بلاد کردنشین عراق است . (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 20). مرکز فرهنگی و علمی قوم کرد در ولایت موصل عراق است . (از اعلام المنجد).
دیسک راهاندازbootable diskواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هرنوع حافظه یا افزارۀ ذخیرهسازی با قابلیت بار کردن و به کار انداختن سامانۀ عامل
کود راهاندازstarter fertilizerواژههای مصوب فرهنگستانکودی که در مقادیر کم به خاک اضافه میشود تا رشد اولیۀ گیاهان بهویژه نیامداران را تسریع کند
رویندزلغتنامه دهخدارویندز. [ ی َ دِ ] (اِخ )دژ محکمی است از اعمال آذربایجان در نزدیکی تبریز. (از معجم البلدان ). رویین دز. رجوع به رویین دز شود.