فرهنگ فارسی عمید
۱. گیتی؛ دنیا؛ زمانه. عصر.۲. زمان؛ وقت: ◻︎ سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل / بیرون نمیتوان کرد الاّ به روزگاران (سعدی۲: ۵۳۰).۳. [قدیمی، مجاز] عمر.⟨ روزگار بردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]۱. روز گذراندن؛ وقت گذراندن؛ سپری کردن روزهای عمر.۲. زندگی کردن.۳. صب