روسترهلغتنامه دهخداروستره . [ س ُ ت ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که بدان موی صورت سترند و تراشند. تیغ صورت تراشی : مردی دیدم بلندبالا... سجاده بر دوش افکنده و روستره با مسواک بر دوش . (اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 5
راستگاریلغتنامه دهخداراستگاری . (حامص مرکب ) عمل راستگار. امانت . درستکاری . راستکرداری . و رجوع به راستگار و راستکاری و درستکاری شود.
سیاسیات روستاگراrural politicsواژههای مصوب فرهنگستاننهضتی سیاسی برای حفظ شیوه و محیط زندگی روستایی اروپا که در واکنش به سلطۀ شهرنشینان و تصمیمات آنها در عرصۀ سیاسی به وجود آمد