روضاتلغتنامه دهخداروضات . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (المنجد)(دهار) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه ، به معنی باغها و مرغزارها. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : گر نروید خوشه از روضات هوپس چه واسع باشد ارض اﷲ بگو. مولوی .و رجوع به روضة و ر
روضاتلغتنامه دهخداروضات . [ رَ وَ ] (ع اِ) رَوضات . ج ِ رَوضَة. (ناظم الاطباء). رجوع به روضه و رَوضات شود.
رویداددیکشنری فارسی به انگلیسیaffair, circumstance, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence
لیطیطلغتنامه دهخدالیطیط. [ ل َ ] (اِخ ) شهری به اندلس . صاحب روضات آرد: قال فی القاموس انه کزنبیل بلد بالجزیرة الخضراء الاندلیسة... (روضات الجنات ص 65).
حدایقفرهنگ مترادف و متضادباغها، باغچهها، بوستانها، حدیقهها، روضات، روضهها، گلزارها، گلستانها، گلشنها ≠ صحاری
صاعدلغتنامه دهخداصاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن ابی غانم . صاحب روضات از وی به ثقه ٔ فقیه تعبیر کند و گوید شرح حال وی را شیخ فرج اﷲ حویزی در کتاب خویش آورده است ، او شاگرد شیخ ما ابوجعفر طوسی است . (روضات ص 330).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خاورانی . رجوع به ابوالفضل احمدبن ابی باکر... و رجوع به احمدبن ابی باکر... شود. و صاحب روضات نام او را احمدبن ابی بکربن ابی محمد الخاورانی آورده است . (روضات الجنات ص 85).
معروضاتلغتنامه دهخدامعروضات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) عریضه ها و نوشته ها. || درخواستها و مستدعیات . || چیزهای عرضه شده و اظهار کرده شده . (ناظم الاطباء).
مفروضاتلغتنامه دهخدامفروضات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مفروضة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ، اوامر خداوندی . (ناظم الاطباء). || فرض شده ها. و رجوع به مفروض شود.