ترجمه مقاله

روی

ravi[yy]

۱. (ادبی) در قافیه، آخرین حرف قافیه که مدار قافیۀ شعر بر آن است، مانند «ر» در کلمات سر و زر و در، یا حرف «ت» در کلمات هست و دست، یا حرف «ل» در کلمات گِل و دل.
۲. (صفت) [قدیمی] تبعیت‌کننده؛ پیرو؛ دنباله‌رو.
۳. (صفت) [قدیمی] سیراب‌کننده.

۱. چهر، چهره، رخسار، رخساره، رخ، رو، سیما، صورت، عارض، عذار، گونه، وجه
۲. بر، سطح، علو

ترجمه مقاله