رویگردانیchurnواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مشترکان بهطور پیاپی خدماتدهندگان را تعویض کنند
روگردانیلغتنامه دهخداروگردانی . [ گ َ] (حامص مرکب ) برگشتگی . (ناظم الاطباء). روی گردانی . اعراض . و رجوع به روی گردانی شود. || ترک . (ناظم الاطباء). و رجوع به روگردان و روگردانیدن و روی گردانی شود. || مهاجرت . (ناظم الاطباء).
رویگردانی طبقاتیclass dealignmentواژههای مصوب فرهنگستانروی برگرداندن طبقه یا گروهی اجتماعی از نهاد یا حزبی که پیشتر از آن پیروی میکرده است
اعراضفرهنگ مترادف و متضاد۱. انصراف، پشت کردن، رویگردانی، ضدیت، مخالفت ۲. ترس، هول ۳. کراهت، نفرت ≠ اقبال
تخلففرهنگ مترادف و متضاد۱. تجاوز، تخطی، تمرد، اشتباه، خلاف، رویگردانی، سرپیچی، قصور ۲. سرپیچی کردن، خلاف جستن، ۳. پیمانشکنی، خلفوعده، نقضعهد ۴. خلافکار
رویگردانی طبقاتیclass dealignmentواژههای مصوب فرهنگستانروی برگرداندن طبقه یا گروهی اجتماعی از نهاد یا حزبی که پیشتر از آن پیروی میکرده است