1. ایستاده، استوار؛ 2. سخن راست،صریح.
پوس کنده ، مستقیم بدون رو در بایستی
صریح، روراست، بی پرده، پوست کنده
صدای شکستن چوب
کچل،کور و کچل
۱صدای کشیدن پا به زمین در هنگام راه رفتن ۲صدای جویدن چیزی ...
۱پرش و جنبش ناخواسته ی پلک ۲پرش نبض در قسمتی از بدن ۳کم کمک ...
صدای متوالی شکستن درخت یا استخوان و غیره
جاری شد ، ( جاری شدن شیر از پستان مادر بصورت خود به خودی )
برجسته
باربنّایی ، استمبلی پر از سیمان که درکاربنّایی ساختمان به دوش کارگر حمل می شود
رکوع کنندگان (جمع راکع ، رکوع به معناي مطلق انحنا و خم شدن است)
متراکم و انباشته بر روي هم
رک گوی . [ رُ ] (نف مرکب ) رک گو. رجوع به رک گو شود.
فرانکر، صریح، رک، بی پرده، صادق، رک گو، صمیمی
فرانکفورت، صریح، رک، بی پرده، صادق، رک گو، صمیمی
سخاوتمندانه، رک و راست، رک، پر حرف، سر راست
بی پرده، رُک.
به آهستگى برو، قدمزنان بروtorokidan .
تدارک، تهیه مقدمات کار.
کُرچ
در گویش گنابادی یعنی چپ چپ ، کج کج ، اشتباهی