ترجمه مقاله

رگ

rag

۱. (زیست‌شناسی) مجرای خون در بدن؛ لولۀ باریک غشایی در بدن انسان و سایر جانداران که خون در آن جریان دارد.
۲. [مجاز] نسب؛ اصل؛ نژاد.
⟨ رگ‌به‌رگ شدن: (زیست‌شناسی) دردناک شدن عضوی از بدن به‌واسطۀ حرکت شدید و ناگهانی و پیچیده شدن یا از جا دررفتن رگ و پی در مفصل.
⟨ رگ جان: (زیست‌شناسی) [قدیمی] شاهرگ؛ ورید؛ حبل‌الورید.
⟨ رگ زدن: (مصدر لازم) سوراخ کردن ورید با نشتر برای کم کردن مقداری از خون بدن؛ رگ گشادن؛ فصد؛ فصد کردن؛ خون گرفتن از رگ.
⟨ رگ نهادن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]
۱. تسلیم شدن؛ گردن نهادن.
۲. فروتنی کردن.
۳. فرمان بردن.

۱. آوند، پی، حبل، عصب، وتر، ورید، وعا
۲. عرق، عصب
۳. حمیت، غیرت

ترجمه مقاله