رگلاژ

reglāž

معنی

نظم‌وترتیب دادن حرکت و کار قسمت‌های مختلف ماشین؛ منظم ساختن چرخ و پر یک دستگاه.

جست‌وجوی دقیق

رگلاژ

لغت‌نامه دهخدا

رگلاژ. [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) خطکشی . طرز و عمل خطکشی کاغذ. || نظم و ترتیب دادن حرکت و چرخ و پره های ماشین .

رگلاژ

فرهنگ فارسی عمید

نظم‌وترتیب دادن حرکت و کار قسمت‌های مختلف ماشین؛ منظم ساختن چرخ و پر یک دستگاه.

رگلاژ

فرهنگ فارسی معین

(رِ گْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تنظیم قطعات یک ماشین یا دستگاه . 2 - خط کش کاغذی . 3 - اندازه گرفتن مساحت بین دوربین و موضوع عکس به وسیلة «تله متر».

رگلاژ

واژه‌نامه آزاد

تنظیم

جست‌وجوی هم‌آوا

رلۀ فاصله‌یاب

impedance relay, distance relay

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رله‌ای حفاظتی که محل رهبندی بهره‌برداری را تشخیص می‌دهد

رَف رله

relay rack

واژه‌های مصوب فرهنگستان

محل نصب رله و دیگر تجهیزات

گروه‌رله

relay group

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مجموعه‌ای از رله‌ها که به‌‌منظور خاصی در جعبه‌ای در اتاق رله قرار می‌گیرند

رلۀ بیش‌ولتاژ

overvoltage relay

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رله‌ای برای اندازه‌گیری که در هنگام افزایش ولتاژ، در مقایسه با ولتاژ بهره‌برداری، عمل می‌کند

رلۀ رادیویی

radio relay, radio repeater

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ایستگاه رله‏ای که نشانک‌ها/ سیگنال‌های بسامد رادیویی را پس از ساماندهی عبور می‏دهد

جست‌وجوی مشابه

رگلاژ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tune

جست‌وجوی هم‌آغاز

رگلاژ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tune

درپیوند

بیشتر بدانید

رگلاژ

reglāž

معنی

جست‌وجوی دقیق

رگلاژ

لغت‌نامه دهخدا

رگلاژ

فرهنگ فارسی عمید

رگلاژ

فرهنگ فارسی معین

رگلاژ

واژه‌نامه آزاد

جست‌وجوی هم‌آوا

رلۀ فاصله‌یاب

impedance relay, distance relay

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رَف رله

relay rack

واژه‌های مصوب فرهنگستان

گروه‌رله

relay group

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رلۀ بیش‌ولتاژ

overvoltage relay

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رلۀ رادیویی

radio relay, radio repeater

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی مشابه

رگلاژ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

رگلاژ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی