ریباجلغتنامه دهخداریباج . (اِ) ریباس . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اسم فارسی ریباس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ریواس شود. || پیوند درخت . (ناظم الاطباء).
ربایشلغتنامه دهخداربایش . [ رُ ی ِ ] (اِمص ) عمل ربودن : علما را که همی علم فروشند ببین به ربایش چو عقاب و به حریصی چو گراز. ناصرخسرو.رجوع به ربودن شود. || (اصطلاح جانورشناسی ) جذب . رجوع به جانورشناسی عمومی ص <span class="hl" dir="
ربایشattractionواژههای مصوب فرهنگستاننیرویی که در جهت کاهش فاصلۀ بین دو ذره یا دو سامانۀ ذرات عمل میکند متـ . جاذبه نیرویربایشی، نیرویجاذبه attractive force
ریوالغتنامه دهخداریوا. [ ری ] (اِ) پیرو. (ناظم الاطباء). || مخفف ریواس که ریباس و ریواج و ریباج نیز گویند. (از شعوری ج 2 ورق 17). رجوع به مترادفات شود.
ریواسلغتنامه دهخداریواس . [ری ] (اِ) نام رستنی . ریباس . (ناظم الاطباء). ریواج .ریباج . ریویج . ریباس . ریوا. ریونج . ریواص . ریویز. (یادداشت مؤلف ). به معنی ریواج است که رستنی مشهور باشد. (برهان ) (از آنندراج ). گیاهی از تیره ٔ ترشکها (هفت بندها) که گونه ٔ خوراکی ریوند چینی است . ساقه های هو